بهترین فروشگاه محصولات اینترنتی

لینک محصولات ارزان با کیفیت قیمت مناسب و درجه یک

بهترین فروشگاه محصولات اینترنتی

لینک محصولات ارزان با کیفیت قیمت مناسب و درجه یک

تحقیق در مورد خاطرات شهدای ایذه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت ) تعداد صفحه : 11 صفحه  قسمتی از متن .doc :    فهرست مطالب نام خاطره محور خاطره ـ شهیدان صفحه   دیباچه فصل اول : همسفر با اهالی آسمان سرباز امام زمان عج شهید حجت الاسلام شیخ احمد جعفریان 17 همسفر با اهالی آسمان سردار شهید جهانگیر مرادی 18 اسماعیل شهید اسماعیل لجم اورک 20 امر به معروف شهید اسماعیل لجم اورک 21 پرواز بر دوش برادر شهیدان بهادر مرادی و یارمحمد نوروزی 23 به خاطر بسپار یادگار برای همیشه سردار شهید حاج یادگار اسکندری 26 مزد عبادت خالصانه شهید گنجعلی پورسعید 28 شهادتی در اسارت شهید سنجر کریمی 29 شهادت در غربت شهید نصیر بارزی 30 ذبیح الله شهید ذبیح الله لندی 31 درس عشق و ایثار شهید امرالله میرزا پور 32 نوزاد بهشتی شهید علی جمعه فرهادی 33 من باید شهید شوم شهید ابراهیم کیانی 34 کاش منهم شهید شوم شهید محمد علی باقری 35 با چشمانم شهید احمد کیانی 36 توکل شهید شنبه صیفی 37 من نمی توانم در شهر بمانم شهید سهراب صفایی پور 38 نام خاطره محور خاطره ـ شهیدا ...


ادامه مطلب ...

تحقیق در مورد خاطرات یک همسر شهید

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت ) تعداد صفحه : 4 صفحه  قسمتی از متن .docx :    همسر یک شهید جنگ ایران وعراق خاطرات عاشقانه اش را در مورد نحوه آشنایی و زندگی با همسرش بیان می کند. وی ابتدا به پخش اعلامیه و نوار در کوران انقلاب و درگیرش با گاردی ها و نجات وی از دست آنها توسط منوچر همسر آینده اش اشاره کرده و می افزاید: بعدش به من گفت: به چه حقی اعلامیه امام را پخش می کنی و خودت حجاب نداری؟ این تنها باری بود که منوچهر با من بلند حرف زد و گفت تو. تازه من متوجه شدم روسریم در درگیری افتاده ولی می خواستم کم نیارم و گفتم: مگه چیه؟ ... من بدمُ شما که خوبی نمی دونی آدمو همین طوری محاکمه نمی کنند؟ من چادر و روسری داشتم. اونها کشیدند. اینجا جو عوض شد و منوچهر رفت چادرمو اورد. بعد گفتم منو تحویل می گیرند ولی کسی محل نگذشت و منوچهر هم گفت: من یه پیشنهادی برای شما دارم. انقلاب را بسپارید به ما و برید خونتون خاله بازی کنید. شما کوچولو هستید! اون موقع از منوچهر دو چیز تو ذهنم ماندگار شد. یکی اینکه تا دم ...


ادامه مطلب ...

تحقیق در مورد خاطرات رزمندگان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات دسته بندی : وورد نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت ) تعداد صفحه : 6 صفحه  قسمتی از متن .doc :    خاطرات رزمندگان ما در جنگ تحمیلى وحشیگریهاى گوناگونى از رژیم بعثى عراق تجربه نموده ایم ولى اگربخواهیم از وحشیانه ترین حم لات بعثی ها مثال بزنیم شاید بمباران شیمیایى مردم بى گناه و بى دفاع حلبحه باشد . زمستان 1366به اتفاق تنى چند از رزمندگان[حاج رسول حدادیان و شهید ابراهیم ترکی] اسلام بطرف شهر حلبحه عراق در حال حرکت بودیم که ناگهان چند فروند از جنگنده هاى رژیم بعثى در آسمان حلبچه ظاهر و بطور وحشیانه اى اقدام به بمباران شیمیایى مردم بى گناه حلبحه نمودند ، در لابلاى انفجارهاى شدید وگازهاى کشنده و مسموم کننده بمبهاى شیمیایى ، آه و ناله هاى مردم اعم از زن و مرد ء پیر و جوان ، کودکان و .. بلند بود .  از آنهاییکه زنده مانده بودند عده اى موفق به خروج از شهر شده ولى تعداد کثیرى از مردم به دلیل از دست دادن چند نفر از اعضاى خانواده خود ، به ناچار در شهر زمینگیر شدند ، صحنه اى که فاجعه دلخراش اطفال کربلا را براى هر مس ...


ادامه مطلب ...

دانلود تحقیق خاطرات نماز امام خمینی (ره)

دانلود تحقیق خاطرات نماز امام خمینی (ره) فرمت فایل: ورد تعداد صفحه: 9       بخشی از متن: روز اولی بود که شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها کار می‌کردند. هنوز دو سه سؤال بیشتر از امام نشده بود که صدای اذان ظهر شنیده شد. امام  بلافاصله جمع خبرنگاران راترک کردند و فرمودند: « وقت فضیلت نماز ظهر می‌گذرد.» تمام حاضرین از این  که امام محل را ترک کردند، متعجب شدند. کسی از امام خواهش کرد: «چند دقیقه ای صبر کنید تا چند سؤال دیگر هم بشودو بعد برای اقامة نماز بروید.» امام با قاطعیت فرمودند: « به هیچ وجه نمی شود» و برای خواندن نماز رفتند. مؤذن دلیر یکی از مسائلی که برای عراقی ها گران تمام می شد ، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود. یک روز صبح، یکی از بچه ها زودتر از بقیه بیدار شد و شروع به گفتن اذان کرد. این کار هر روز ان ...


ادامه مطلب ...

دانلود خاطرات شهید 27 ص

 فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش  و آماده چاپ )      قسمتی از محتوای متن  تعداد صفحات : 28 صفحه * با علی از زنجیر فاصله گرفتیم و رفتیم جلوتر. کاروان اتومبیل های حامل ره بر به سمت استادیوم در حرکت بود. نکته ی با مزه این بود که اول کسانی که به داخل خیابان پریده بودند و دنبال ماشین می دویدند،همان بچه های نیروی انتظامی و سپاه استان بودند!از صبح ساعت شش آنجا ایستاده بودند و به هیچ کسی اجازه ی رد شدن از مسیر را نمی دادند،که مشکل امنیتی ایجاد نشود،حتا به آن جان باز ویلچری. همه ی این سخت گیری ها برای همان لحظه ای بود که قرار بود اتومبیل ره بر رد شود. آن وقت درست در همان لحظه که از صبح برایش تمرین کرده بودند،خودشان زودتر از همه زنجیر انسانی را رها کرده بودند و دنبال ماشین ره بر می دویدند! مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!  *  ره بر کماکان مشغول صحبت بود که دیدم از میان کسانی که جلو نشسته بودند،یکی بلند شد و جلو آمد. کت و شلواری معمولی و تسبیحی در دست،نمی شناختمش ،اما او طوری تا می کرد که انگار مرا می شناسد. هم سن و سال من بود. سی را پر کرد ...


ادامه مطلب ...