
بخشی از متن اصلی : نوشته اند روزی ناصر الدین قاجار که در ظاهر سلطان عجم بود وارد سبزوار شد اکثر مردم حتی اغلب فضلا و... به دیدار او شتافتند. ناصر وقتی فهمید که آن حکیم ربانی به دیدن او نمی آید خود به اتفاق بعضی ندیمان و خواص علما، برای زیارت او به خانه حکیم وارد شد. ناصر مدتی از دریچه افکار خویش سخن میراند. چون ظهر شد به حکیم سبزواری گفت مرا نیز از سفره شفا دهنده شما غذائی. حکیم صدا زد و خواستار خوراکی شد. در باز شد و سینی نانی با قدری دوغ و نمک و با کاسه و قاشق در پیش نهاده شد. حکیم سبزواری قرص نان را به دیده شکر سائید و با نام خدا در دوغ خورد کرد و به خوردن مشغول شد. میهمانان نا خوانده (و جناب قدر قدرت به ظاهر شوکت) قدری به مائده ور رفتند و مختصری نان خشکین جهت تیمن به دستمال شاهانه ریختند و سپس جملاتی در حاشیه گفتند و از کنار سفرۀ حکیم جستند، پس مبلغ پانصد تومان به سوی حکیم فرستادند که در جا پول بیت المال را بین بینوایان و فضلای اهل علم تقسیم نمود و برای خویش دیناری مصرف ننمود. حکیم سالها به تعلیم و تدریس حکمت اسلامی اشتغال د ...
ادامه مطلب ...
چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت 17:32