لینک دانلود و خرید پایین توضیحات فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت تعداد صفحات: 3 از دفترچه خاطرات یک سروان پلیس: شنبه: امان از جوانان این دوره و زمونه. سرباز اسعدی زده همه سیم میمهای دستگاه پی.دی.آ را به هم ریخته. ظاهرا میخواسته آدرس آن دخترخانمی که دیروز از چراغ قرمز رد کرده بود و جریمهاش کردیم را از روی دستگاه پیدا کند. امروز از صبح گواهینامه را که میکشیدی ناگهان رادیوی ماشین روشن میشد و حاجآقا قرائتی برایت صحبت میکرد. کلی نصیحتش کردم که این کارها آخر و عاقبت ندارد، نباید به ابزار و لوازم ماشین نیروی انتظامی دست بزند و کامپیوتر آن را سرخود «هک» کند. میگفت نیتش خیر بوده و میخواسته مادرش را بفرستد خواستگاری. گفتم آخر آن دختر به درد تو نمیخورد که، سی و دو سالش است و تو نوزده سالت، پدر او کارگاه تولیدی پلاستیک دارد و پدر تو کارمند اداره بازنشستگی، خودش هم که فوق لیسانس دارد و تو دیپلم ردی هستی، آنها زعفرانیه مینشینند و تو میدان انقلاب. نه گذاشت و نه برداشت که «جناب سروان، شما که ...
ادامه مطلب ...
دوشنبه 11 دی 1396 ساعت 08:53